یکی بود یکی نبود...
یکی بود یکی نبود
غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود
تو سالهای دور یه جای نزدیک
کنار ساحلی زیبا یه دخترکی خاطره ای به یاد موندنی از همبازیه
خودش داشت
سالها و سالها گذشت و خدای مهربون تو تاریخ 5/9/87 این دو تا رو بهم رسوند
پیوندی بین اونها تو تاریخ 6/8/88 بسته شد که تو تاریخ 8/8/88 روز
ولادت امام رضا ع تو حرم رضوی مهر و امضا شد
خدا براشون دعوت نامه فرستاد تا تو تاریخ 7/3/91 بتونن برن زیارت خونه اش
، تو تاریخ 6/8/91 (سومین سالگرد ازدواجشون )خبردارشدنداز بهشت یه مهمون کوچولو دارند
و تو تاریخ 23/03/92 مصادف با چهارم شعبان روز ولادت حضرت ابالفضل العباس ع ، محسن با دستای کوچولوش رنگ تازه ای به زندگیشون زد.
تو تاریخ 17/06/92 محسن کوچولو در دهه کرامت مهمون سفره کریمانه امام رضا ع شد و به پابوس ایشون رفت.
تاریخ 93/05/23 کنار ساحل دریا با شیطنت های محسنم،خاطره بازی کودکانمون تو سالهای دور زنده شد...
تاریخ 96/06/26 مامان فاطمه با وجود محسن کوچولو و شاغل بودن موفق شد از پایان نامه ارشدش دفاع کنه
تاریخ 97/08/06 مصادف با نهمین سالگرد ازدواجشون سه تایی در پیاده روی اربعین شرکت کردن و رفتن زیارت امام حسین ع
تاریخ 97/09/22 مصادف با ولادت حضرت زینب س خدا بهشون خبر اومدن یه فرشته کوچولو رو داد که به نیت حضرت زینب س اسمش شد حلما
امید که ردپای این عشق که از دریا تا دریا ادامه پیدا کرده پاینده و همیشگی باشه