نامه ی بیست و یکم-92/02/30 - پا به ماه (شروع ماه نهم)
هوالاول والاخر
محسن قشنگم
امروز دقیقا هشت ماه تمام هست که لحظه لحظه در منی و با منی
کاش انقدر خدا بهم معرفت میداد تا همین طور که وجود تو رو ، تو وجودم حس کنم
وجود خودش رو که از رگ گردن بهم نزدیک تره رو حس کنم
ماه من!
حالا دیگر منو تو پا به ماه گذاشته ایم
.................................................................................
پی نوشت : خدا قسمت همه ی ارزومندان بی فرزند کند این شب ها و روزها را
آدم حض می کند وقتی تا صبح از درد پهلو نمی تواند بخوابد تا خوابش میبرد تکان های کودکش نوید گرسنگی و بیدار شدن میدهد...
نمی دانید چه حالی دارد وسط خواب ناز برای چند سی سی ... ناقابل مجبور می شوید بدوید به سمت
دستشویی...
از سوزش سر دل بعد از غذا و تنگی نفس نمی گویم که چه لذت بخش است چون این جنین 2 کیلویی و ملحقاتش تمام محفظه ی شکمی را اشغال کرده است...
خدا قسمتتان کند ماه که چه عرض کنم این روزها من که لحظه لحظه در ابرها سیر می کنم
التماس دعا
یاعلی