نامه ی بیست و سوم- شروع یک پایان06/02/92
یا کاشف الکرب و البلوی خدایا از خلقت و سرشت آدمها سخت در تعجبم اگه سرمون شلوغ باشه آرزوی تنهایی می کنیم اگه تنها باشیم دلمون یه عالمه کارو بار میخواد مشغول بشیم اگه شروع چیزی باشه آرزوی پایان اون رو می کنیم و اگه چیزی در حال تموم شدن باشه دلمون برای اوایلش تنگ میشه حال و روز این روزای من اینطوریه با اینکه لحظه شماری می کردم برای تموم شدن اما این روزا دچار دلتنگی ام دل تنگی برای شروع ... شروع زندگی کودکی که از یک نقطه دارد میشود تمام من ... خدایا تو اول و اخر هر کاری یه پایان خوب برای یه شروع خوب برای من و همسرم و پسرم رقم بزن آمین یا رب العالمین ...
نامه ي بيست و دوم 04/02/1392مرخصي زايمان
نامه ی بیست و یکم-92/02/30 - پا به ماه (شروع ماه نهم)
هوالاول والاخر محسن قشنگم امروز دقیقا هشت ماه تمام هست که لحظه لحظه در منی و با منی کاش انقدر خدا بهم معرفت میداد تا همین طور که وجود تو رو ، تو وجودم حس کنم وجود خودش رو که از رگ گردن بهم نزدیک تره رو حس کنم ماه من! حالا دیگر منو تو پا به ماه گذاشته ایم ................................................................................. پی نوشت : خدا قسمت همه ی ارزومندان بی فرزند کند این شب ها و روزها را آدم حض می کند وقتی تا صبح از درد پهلو نمی تواند بخوابد تا خوابش میبرد تکان های کودکش نوید گرسنگی و بیدار شدن میدهد... نمی دانید چه حالی دارد وسط خواب ناز برای چند سی سی ... ناقابل مجبور می شوید بدوید به سمت دستشوی...
نامه ي بيستم - يادش بخير - 22/02/92
نامه ی چهاردهم سال نو19/02/92(با تاخیر یک ماه و نیمه )
نامه ی هجدهم - خدا را برایت آرزو دارم-14/02/92-هفته 33
محسنم امسال اولین سالی بود که منم اسم مقدس مادر رو یدک کشیدم تو این روز آسمونی خدا رو برات آرزو کردم ، چون خــــدا تنها روزنه امیدی است كه هیچگاه بسته نمی شود، تنها كسی است كه با دهان بسته هم می توان صدایش كرد، با پای شكسته هم می توان سراغش رفت، تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمی دارد، تنها كسی است كه وقتی همه رفتند می ماند، وقتی همه پشت كردند آغوش می گشاید، وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود و تنها سلطانی است كه دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه كردن. پسرم خـــــــــــدا را برایت آرزو دارم....